۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

پست مشترک



با نام خدا

..........................................................................................................................

..........................................................................................................................

..........................................................................................................................

..........................................................................................................................

...........................................................................................................................

..........................................................................................................................

..........................................................................................................................

(پایان).

۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

خدا بسه دیگه انتظار....



دوستان عزیزم ضمن تبریک میلاد آقا امام زمان خواهش می کنم این مطلب رو تا آخر مطالعه کنید شاید به نظر طولانی باشه ولی خوب فکر کنم برای شما هم مفید باشه؛ اگه عجله دارید قسمتای رنگی رو بخونید متشکرم

خیلی وقتا باخودم فکر می کردم چرا انقدر می گن یارای اما زمان 313 تان؟ اینقدر منتظر( میلیون ها نفر!!!) فقط 313 تاش یار امام زمانند؟

با خودم می گفتم حتما امام زمان وقتی یاراش کم تر بشن و بشن 313 تا ظهور نمی کنه... اما چند وقتیه فهمیدم 313 چه عدد بزرگیه ... و حالا حالا ها به 313 نمیرسیم...


خدایا نمیشد حالا یک عدد کوچکتری رو انتخاب می کردی؟

حالا درسته رازهایی هست تو عدد 313 ( یکی از رازاش 3+1+3 = 7) ولی خوب نمیشد با یک عدد دیگه جورش کنی


حالا ازین موضوع بگذریم

امام زمان گله دارم ازت بدجور ...

من تا حالا نشنیدم یکی از اجدادت یا پدرت بگن هاله نور دور سرمون بوده یا بگن ما وقتی صحبت می کنم همه مات و مبهوت نگاهم می کنن یا نشنیدم به مخالفشون گفته باشن به اندازه بزغاله نمی فهمند...

یا نشنیده بودم بگن وقتی رفتم فلان جایک همه اومدن استقبالم و باهام عکس گرفتن ( البته می دونم زمان اونا دوربین نبوده) ولی حتی همون استقبالشم نشنیده بودم کلا از خودشون تعریف نمی کردند. الان نماینده هات!!!!! همه ی این کارها رو می کنن.

امام زمان مگه نمیبینی همه ی خراب کاریا افتاده گردنت ... خون مظلوم رو ندیدی، بابا امام هم یک مسئولیتی داره بالاخره، امام حسین رو ندیدی با طاغوت مبارزه کرد بخدا مبارزه با منافق واجب تره!

آهان خدا نمی زاره بیای ،

خدایا چرا امام زمانمون رو انقدر عذاب می دی چرا نمی زاری بیاد ، گرچه بازم میدونم بدی یه مارو نمی خوای. ولی بسه تا کی طاغوت و ظلم و فساد تا کی سوءاستفاده از دین؟

خدایا یعنی واقعا این دینی که اینا میگن دین اصلیته ؟خدایا دیدی تا به یک مسئله میرسن که با افکارشون متفاوته اسمشو میزارن شبهه بعد جوابایی می دن هزار تا دلیل بی ربط میارن تا آدم گیج شه نفهمه چی به چی شده؟

دیدی چه راحت احادیث رو برای خودشون گلچین می کنن؟خدا اگه ندیدی این نمونش رو ببین:

1. علامه مجلسی، بحار، ج‏53، ص‏8: امام صادق (ع) به یکی از شاگردان معروفش به نام مفضل فرمود: «کل بیعة قبل ظهور القائم (ع) فبیعته کفر و نفاق و خدیعة (هر بیعتی قبل از ظهور قائم (ع) انجام شود آن بیعت، کفر، نفاق و تزویر است

2. شیخ حر عاملی، اثباة الهداة، ج‏7، ص‏65; وسائل الشیعه، ج‏11، ص‏37 :امام باقر (ع) فرمود: « کل رایة ترفع قبل قیام القائم فهی طاغوت هر پرچمی که قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحب آن پرچم طاغوت است

3. علامه مجلسی، بحار، ج‏52، ص‏303; محدث کلینی، روضة الکافی، ص‏264: امام سجاد (ع) فرمود: «والله لایخرج واحد منا قبل خروج القائم الا کان مثله مثل فرخ طار من وکره قبل ان یستوی جناحاه، فاخذه الصبیان فعبثوا به; سوگند به خدا قبل از قیام قائم (عج) هیچ یک از ما قیام نکند، مگر این‏که مثال او، همچون مثال جوجه‏ای است که قبل از استوار شدن و محکم گشتن پرهایش از لانه‏اش بیرون آید و پرواز کند، کودکان آن را می‏گیرند و با آن بازی می‏نمایند

4. علامه مجلسی، بحار، ج‏52، ص‏303; محدث کلینی، روضة الکافی، ص‏264: امام صادق (ع) به یکی از شاگردانش به نام سدیر فرمود: «الزم بیتک و کن حلسا من احلاسه، واسکن ما سکن اللیل والنهار فاذا بلغک ان السفیانی قد خرج فارحل الینا ولو علی رجلک؛ ملازم خانه‏ات باش، و همانند فرشی از فرش‏های خانه‏ات در خانه بمان، و مادامی که شب و روز ساکن است (و صیحه مخصوص آسمانی را نشنیده‏ای) ساکن باش، ولی هنگامی که خبر به تو رسد که سفیانی خروج نموده، به سوی ما بیا هرچند با پای پیاده باشد

5. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج‏11، ص‏35 تا 41: روایات دیگری نیز به همین مضمون نقل شده است.


یا مهدی(عج) یک یا علی بگو و قیام کن و حق وباطل رو نشون بده ... منتظرتم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

خدا تو هم؟

خدایا تو هم اینجوری اعتراف می گیری ؟

اینا میگن نماینده ی تو روی زمینن و دین اصیل تورو دارن اجرا می کنن ... خدایا یعنی توی اون دنیا تو مثل اینا اول می ندازیمون جهنم بعد ازمون سوال جواب می کنی؟ نگفته بودی نکیر و منکر تو جهنم میان می پرسن؟؟
یعنی اعتراف کنم همه کاره من بوده می بریم بهشت؟؟؟
پس بزار قبل از این که بیام اون دنیا و همون اول بندازیم جهنم اعتراف کنم: من هیتلرم ،
صدام حسین طرحهای من رو اجرا می کرد من بهش می گفتم چکار کنه ,
هیروشیما کار من بود معذرت می خوام....
همین الان به قتل ندا و سهراب و ... اعتراف می کنم.
انقلاب مخملی گرجستان , ایران و .... نقشه ی من بود.
هاله ی نور ساختگی بود من برا خندش درست کردم ،
آمارای بانک مرکزی رو من دست کاری کردم و درآمد ایران رو 4 برابر نشون دادم.
11 سپتامر با بنلادن همکاری کردم.
هواپیمای توپولف رو من ساختم تا هر سال یک چند نفری رو بکشم حال کنم .
نکته: ولی اون سری که هواپیما سالم نشست نقص فنی داشت متاسفانه سقوط نکرد.
اون گناهای دیگه رو هم شک نکن همش رو بدون استثنا انجام دادم؟

حالا چی می بریم بهشت؟ ای بابا اینجوریم که میرم جهنم پس چکار کنم؟؟


۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

کارت قرمز

بچه های دو تا محله سر یک مسئله ای!!!! قرار شد دو تا مسابقه مقابل هم بدن یکی دست گرمی (تدارکاتی) و فرداش بازی اصلی و تعیین کننده ... یکی از محله ها لباسش سیاه بود اون یکی سبز.

تیم سبز چندتا بازیکن کم داشت. بجاش تیم سیاه اضافه هم داشت...

محمد علی یکی از بچه های محله ی سیاه بود و سال ها بود که با محله ی سبز ها برای کار های خودش رفت و آمد داشت. تیم سیاه به م علی گفت: "برو برای سبزا بازی کن بازی اول رو خوب بازی کن تا بهت اطمینان کنن و تو بازی اصلی بشی بازیکنشون و یک کاری بکن که تو بازی اصلی ما ببریم ، ضمنا داور هم یکی از پدرای بچه های محله سیاهه"

"بازی اول" شروع شد؛ علی تمام توانش رو گذاشت تو بازی دست گرمی و چند تا گلم زد (البته بازیکنای سیاه جلوش رو نمی گرفتند تا گل بزنه.) بازی اول تمام شد .... و سبز ها قبول کردند که م علی تو تیمشون بازی کنه.

بچه های محله سیاه به م علی گفتند: «حالا که جزو بازیکنای سبز شدی تو بازی فردا اولش فقط گل نزن. اگه دیدی داره مساوی میشه یا ما داریم می بازیم یک کاری کن که گل بزنیم و ببریم».

"بازی دوم" شروع شد؛

سبزا به م علی پاس می دادند تا گل بزنه ولی م علی جوری که کسی نفهمه یکاری می کرد که توپ رو ازش بگیرند..

با این وجود سبزها با سختی فراوون بدون اینکه م علی کمکه خاصی بکنه گل زدند.

سیاها از وسط زمین بازی رو شروع کردند، م علی هم جلوی بازیکن سیاه که توپ زیر پاش بود رو نمی گرفت تا اینکه نزدیک محوطه جریمه شد و شوت کرد.توپ داشت به سمت اوت می رفت. علی که دید داره توپ داره اوت می شه تنه زد به بازیکن سیاه داورم که از سیاها بود سریع پنالتی گرفت و محمد علی رو اخراج کرد .

سبزها گفتند: «این چه داوریه خطا نبود ... حداقل قرمز نداشت» محمد علی در حالیکه سبزها بهت زده داشتند نگاهش می کردند گفت:« چرا خطا بود باید اخراج می شدم » و از بازی رفت بیرون سیاها پنالتی رو زدند و گل شد.

خدا کنه محمد علی بخاطره سیاها این کارو نکرده باشه... و بازیه خودشو کرده باشه

وقت قانونیه بازی به پایان رسید ولی بازی هنوز ادامه داره به نظر شما کدوم تیم می بره؟ سبز یا سیاه؟


۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

داستان مامور دهکده

نکته: دوستان خواهشاً با دقت بیشتری این متن رو مطالعه کنید ...متشکرم

پادشاهی برای اداره امور دهکده های دور افتاده ی سرزمینش افرادی را مامور میکرد و به عنوان رئیس دهکده به آنجا می فرستاد که اگر مردم دهکده به مشکل برخورد کردند آن فرد مشکلشان را حل کنند. روزی پادشاه برای اداره امور یکی از همین دهکده هایش ماموری فرستاد.

روزگار می گذشت در طول مدتی که این مامور در آن دهکده حکومت می کرد ، خیلی از مردم بهش بد کردند گذشت و گذشت تا جایی که مامور بخاطر این همه بدی که بهش شد مریض شد. گروهی از مردم برا اینکه مقامی بدست بیاورند خودشان را دلسوز مامور مریض معرفی می کردند و مامور مریض که دیگر توان حرف زدن را نداشت در خانه حبس کردند و خودشان را همه کاره کردند. مردم بیچاره که نمی دانستند چه بلایی سر مامور آمده و خیال می کردند این ها ازش نگه داری می کنند حرف آن ها را قبول می کردند و اطاعت امر کردند.

مدتی گذشت و مردم مامور مریض را فراموش کردند.

بعضی از مردم گاهی اوقات یادی از مامور می کردند تا اینکه تصمیم آن گروه این شد حال که مردم حواسشان نیست به بهانه ای مامور مریض را بکشیم. تا دیگر کسی هم نتواند یادی از آن بکنند. مردم مدت ها بود که دیگر چهره ی آن مامور را نمی شناختند.

آن گروه مامور را به میدان اصلی دهکده آورد چوبه ی دار را فراهم کرد. مردم هم که نمیشناختنش می گفتند این کیه؟ چرا اعدامش می کنید؟ به دروغ گفتند این مرد رو مامور(همون مامور مریض) دستور داده که اعدامش کنیم. مردم هم تا شنیدند که مامور گفته این کار رو بکنند شروع کردند به پرتاب سنگ به طرفش و با دستان خودشان رئیس و حلال مسائلشان را اعدام کردند...

پایان


خدا تنها پادشاه عالم است و دین ماموری از جانب خداست در زمین

استفاده از دروغ ، فریب و نیرنگ از طرق مختلف ، تهمت ، خود بزرگ بینی , بازی با عقاید مذهبی و یا طرفداری از آنها همان سنگ هاییست که به سمت دین پرتاب می شود.

خلاصه داستان : بعضی دین را سر می برند تا دین را نگه دارند.

خدایا ازمن قبول کن... تقصیر کارم ولی نمی خوام به سمت مامورت سنگ بزنم...


==============================================================

انتخابات ساختگی

آزادید هر جور دوست دارید برداشت کنید...

رفراندوم (انتخابات) ساختگی
روز 6 بهمن 1341 برای شش اصل پیشنهادی شاه رأی گیری شد. در مدت اخذ رأی دو صندوق وجود داشت. یكی برای آرای موافق و دیگری برای مخالف. در تهران در همان دقایق اول این خبر چون بمبی صدا كرد كه چند نفری كه رأی مخالف در صندوق ها ریخته اند، مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفته و به زندان انتقال یافته اند. مخالفان به جای دادن رأی مخالف، از شركت در رفراندوم خودداری كردند. در هر حال دولت اعلام كرد 000، 598، 5 نفر در رفراندوم شركت و رأی مثبت دادند. آرای مخالف فقط 4015 رأی اعلام شد. (مشروعیت 99 درصدی؟؟؟؟)

و اما بعد.......

در پیامی كه امام خمینی به وعاظ و گویندگان دینی و هیأت های مذهبی داد، فرمود:

«... دستگاه جبار ... درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین و سران هیأت عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند.

لازم است تذكر دهم كه، این التزامات علاوه بر آن كه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان، مجرم و قابل تعقیب هستند...

... عجب است دستگاه، بی پروا ادعا دارد كه قاطبه ی ملت با اوست و از پشتیبانی اكثریت قاطع برخوردار است، با این وصف در تمام شهرستانها، قرا و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهدید ملت، خفقان ایجاد می كند. اگر این ادعا صحیح است، ملت را این چند روز به حال خود واگذارند تا، از پشتیبانی مردم متمتع شده، موافقت 6 میلیونی به همه ملل جهان ظاهر، والاّ اشاعه اكاذیب برای تشویق افكار عامه بر خلاف مصالح اسلام و مملكت، جرم و قابل تعقیب است... حضرات مبلغین ... از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند، (وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا و اَنْتُم الْاَعْلَونْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینْ). آقایان بدانند، كه خطر امروز بر اسلام كمتر از خطر بنی امیه نیست... سكوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است... از سخط خدای تعالی بهراسید. اگر به واسطه ی سكوت شماها به اسلام لطمه ای وارد آید، نزد خدای تعالی و ملت مسلمان مسؤول هستید... از اخافه و ارعاب سازمان ها و دستگاه شهربانی هراسی به خود راه ندهید...»


این مطلب تاریخیه من فقط می نویسم اینم سندش اگر کسی از این سخنان رنجیده شد از من بدل نگیره اگه ناراحته می تونه بره جماران به امام بگه. ما رو چه به سیاست یک صحنه گفتم یادی از انقلاب کرده باشم و اهداف عظیم انقلاب رو برای خودم یادآوری کنم.

نتیجه گیری با خودتون!!!!

مدرک دکتر قلابیست!!!!

بر اساس مدارک بدست آمده در چند روز گذشته و همینطور چهار سال اخیر بوضوح پیداست که مدرک آقای ا.ن قلابیست.

فکر میکنید کجای مدرکاشون قلابیه ؟دکترا ؟نه - فوق لیسانس ؟نه - لیسانس؟نه - فوق دیپلم ؟نه

بله در مدرک دوم و سوم دبستانشون جای شک وتردید است؟(تحقیقات بیشتر در حال انجام است.)

ایشون درس فارسی دوم دبستان رو پاس نکردند. و علتش درس « چوپان دروغگو » بوده. از آنجایی که ایشون از کودکی نابغه تشریف داشتن دروس رو عمقی می خوندن چون محتویات درس چوپان دروغگو با تفکرات ایشون هماهنگ نبوده پس در مدرک دوم دبستانشون تشکیک بوجود میاد.


همچنین ایشون باز هم بعلت نبوغ خود در کلاس سوم دبستان به درس « دهقان فداکار» که رسیدند تصمیم گرفتند طرحی جدید ارائه بدهند و باتوجه به خاطره ی بد چوپان دروغگو این دو درس رو باهم تلفیق کنند. گفتنی است که ایشون بخاطر این طرح بسیار نادر جایزه ای نیز دریافت کردند(صفر دو گوش -0- )

درنتیجه مدرک سوم دبستانشون هم قلابیست.

اما ایشون بخاطر خاطرات بد دبستان از همانجا تصمیم گرفتند هر وقت بزرگتر شدند طرحشون رو اجرا کنند و هم اکنون در حال اجرای همان طرح یعنی «ا.ن فداکار دروغگو» هستند.


لینک داستان چوپان دروغ گو در پائین لطفا آخر درس رو مطالعه کنید تا بفهمید چرا ایشون ناراحت شدند.

http://www.koodakan.org/Story/StoryKids/sk048.htm


گرداب

گریه میکنم ولی اشک نخواهم ریخت!!!!

ایران رادیدم و اشکم جاری شد، ندائی اشکم خونین شد.اشکم ناگهان در دریائی از اشک هموطنانم ریخت ؛البته اشک تمساحانی هم در ظرفی جدا روی آب بود.

گردابی آمد بحساب خودش برای تصفیه دریای اشک ، که نکند اشک تمساحی در بین اشک ها باشد. اولش خوب بود گرداب بود و ظرف اشک تمساحان و بس.

ناگهان بادی آمد و گرداب منحرف شد. (که ای کاش نمی شد) ناگهان بلوائی بپا شد. اشک تمساحان به دریا ریخت.

آن قدر در این باد و گرداب اشک ها در هم پیچیدند که دیگر دستگاه تصفیه هم نمیتوانست کاری از پیش ببرد چه برسد گرداب.

ای کاش گرداب فرصت بدهد و آرام بگیرد ....... بخدا اشک تمساحان دوباره روی آب می آید و تصفیه آسان می شود.

البته اگر قصد تصفیه دارد ولی اگر قصد دارند دریای اشک را خشک کنند (الله اعلم) نخواهد توانست و روزی بــــغـض ها خواهد شکست و سیلی بپا خواهد شد که دیگر گرداب که هیچ سد هم بزنند فایده ای نخواهد داشت.


اکنون من بغضی خواهم کرد که با کوچکترین تلنگری خواهد شکست.


زنده بــــاد ایران

===================================================================

ناموس ایران

ببخشید این مطلب رو مینویسم.قصد نداشتم ولی خیلی وقته مثل یک عقده شده برام.
به ناموس یک مرد ایرونی بی احترامی(حتک حرمت) شد . اون مرد کسانی رو که این کار رو کردند میشناسه . می دونه همسایه هاشن.
چند روز بعد همون همسایه ها یه مهمونی مفصل به مناسبتی میگیرند . مرده رو هم دعوت میکنند بش میگن اگه بیای خوش میگذره، بهت شیرینی میدیم .نمیخواد کاری بکنی فقط بیا نگاه کن.
مرده هم خیلی بقول معروف Open mind بازی در میاره و میره مهمونی و مسئله ی اصلی رو فراموش می کنه.
تو سر در ورودی خونه همسایه و تو همه اتاقها نوشته بود مجمع همسایگان متجاوز به حریم .
مرده بازم متوجه نمیشه که دارن مسخرش میکنن و دستش انداختن. همسایه ها برا اینکه بیشتر بخندد یه تریبونم درست میکنن و میدن به مرده حرف بزنه وکلی میخندن بهش .
مرده برمیگرده خونه ناموسشو میبینه بازم عذاب وجدان نمیگیره. داداشش که متوجه میشه که همسایه ها چکار کردن میگه داداش اون چیزی که تو سر در حیاطشون نوشته بودن درسته اسمی از ناموس ما نزده بودن ولی منظورشون ناموس ما بود.
میدونین جواب مرده چی بود? برید بخونید اینجا چی جواب داده به فک و فامیل.

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1876435



====================================================================


پیام پرچم ایران به دکتر ا.ن



سخنی با دکتر ا.ن

حال که شما بحق یا ناحق تبدیل شدی به زبان سرخ ایران

زبان سرخت که سر سبز داد بر باد

مواظب باش ما مردم (سفید) را ندهی بر باد.

که جوابی از همان الله حامی سفید خواهی شنید که تا تاریخ عمر دارد فراموش نکند.

ضمنا :توصیه ای به دوستان چه آنها که طرفدار آقای ا.ن هستند چه آنها که نیستند. مسخره کردن ممنوع.! منطق همیشه همجا خریدار دارد.
لکنت زبان داشتن یا تکه کلام داشتن هیچگاه نمیتواند باعث ضعف و نقص افراد شود و چرب زبانی نیز همیشه به داد افراد نمیرسد ،برسد روزی که این چرب زبانی باعث سقوط آن فرد و نفرت مردم از او شود.