۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

گرداب

گریه میکنم ولی اشک نخواهم ریخت!!!!

ایران رادیدم و اشکم جاری شد، ندائی اشکم خونین شد.اشکم ناگهان در دریائی از اشک هموطنانم ریخت ؛البته اشک تمساحانی هم در ظرفی جدا روی آب بود.

گردابی آمد بحساب خودش برای تصفیه دریای اشک ، که نکند اشک تمساحی در بین اشک ها باشد. اولش خوب بود گرداب بود و ظرف اشک تمساحان و بس.

ناگهان بادی آمد و گرداب منحرف شد. (که ای کاش نمی شد) ناگهان بلوائی بپا شد. اشک تمساحان به دریا ریخت.

آن قدر در این باد و گرداب اشک ها در هم پیچیدند که دیگر دستگاه تصفیه هم نمیتوانست کاری از پیش ببرد چه برسد گرداب.

ای کاش گرداب فرصت بدهد و آرام بگیرد ....... بخدا اشک تمساحان دوباره روی آب می آید و تصفیه آسان می شود.

البته اگر قصد تصفیه دارد ولی اگر قصد دارند دریای اشک را خشک کنند (الله اعلم) نخواهد توانست و روزی بــــغـض ها خواهد شکست و سیلی بپا خواهد شد که دیگر گرداب که هیچ سد هم بزنند فایده ای نخواهد داشت.


اکنون من بغضی خواهم کرد که با کوچکترین تلنگری خواهد شکست.


زنده بــــاد ایران

===================================================================