۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

داستان مامور دهکده

نکته: دوستان خواهشاً با دقت بیشتری این متن رو مطالعه کنید ...متشکرم

پادشاهی برای اداره امور دهکده های دور افتاده ی سرزمینش افرادی را مامور میکرد و به عنوان رئیس دهکده به آنجا می فرستاد که اگر مردم دهکده به مشکل برخورد کردند آن فرد مشکلشان را حل کنند. روزی پادشاه برای اداره امور یکی از همین دهکده هایش ماموری فرستاد.

روزگار می گذشت در طول مدتی که این مامور در آن دهکده حکومت می کرد ، خیلی از مردم بهش بد کردند گذشت و گذشت تا جایی که مامور بخاطر این همه بدی که بهش شد مریض شد. گروهی از مردم برا اینکه مقامی بدست بیاورند خودشان را دلسوز مامور مریض معرفی می کردند و مامور مریض که دیگر توان حرف زدن را نداشت در خانه حبس کردند و خودشان را همه کاره کردند. مردم بیچاره که نمی دانستند چه بلایی سر مامور آمده و خیال می کردند این ها ازش نگه داری می کنند حرف آن ها را قبول می کردند و اطاعت امر کردند.

مدتی گذشت و مردم مامور مریض را فراموش کردند.

بعضی از مردم گاهی اوقات یادی از مامور می کردند تا اینکه تصمیم آن گروه این شد حال که مردم حواسشان نیست به بهانه ای مامور مریض را بکشیم. تا دیگر کسی هم نتواند یادی از آن بکنند. مردم مدت ها بود که دیگر چهره ی آن مامور را نمی شناختند.

آن گروه مامور را به میدان اصلی دهکده آورد چوبه ی دار را فراهم کرد. مردم هم که نمیشناختنش می گفتند این کیه؟ چرا اعدامش می کنید؟ به دروغ گفتند این مرد رو مامور(همون مامور مریض) دستور داده که اعدامش کنیم. مردم هم تا شنیدند که مامور گفته این کار رو بکنند شروع کردند به پرتاب سنگ به طرفش و با دستان خودشان رئیس و حلال مسائلشان را اعدام کردند...

پایان


خدا تنها پادشاه عالم است و دین ماموری از جانب خداست در زمین

استفاده از دروغ ، فریب و نیرنگ از طرق مختلف ، تهمت ، خود بزرگ بینی , بازی با عقاید مذهبی و یا طرفداری از آنها همان سنگ هاییست که به سمت دین پرتاب می شود.

خلاصه داستان : بعضی دین را سر می برند تا دین را نگه دارند.

خدایا ازمن قبول کن... تقصیر کارم ولی نمی خوام به سمت مامورت سنگ بزنم...


==============================================================

انتخابات ساختگی

آزادید هر جور دوست دارید برداشت کنید...

رفراندوم (انتخابات) ساختگی
روز 6 بهمن 1341 برای شش اصل پیشنهادی شاه رأی گیری شد. در مدت اخذ رأی دو صندوق وجود داشت. یكی برای آرای موافق و دیگری برای مخالف. در تهران در همان دقایق اول این خبر چون بمبی صدا كرد كه چند نفری كه رأی مخالف در صندوق ها ریخته اند، مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفته و به زندان انتقال یافته اند. مخالفان به جای دادن رأی مخالف، از شركت در رفراندوم خودداری كردند. در هر حال دولت اعلام كرد 000، 598، 5 نفر در رفراندوم شركت و رأی مثبت دادند. آرای مخالف فقط 4015 رأی اعلام شد. (مشروعیت 99 درصدی؟؟؟؟)

و اما بعد.......

در پیامی كه امام خمینی به وعاظ و گویندگان دینی و هیأت های مذهبی داد، فرمود:

«... دستگاه جبار ... درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین و سران هیأت عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند.

لازم است تذكر دهم كه، این التزامات علاوه بر آن كه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان، مجرم و قابل تعقیب هستند...

... عجب است دستگاه، بی پروا ادعا دارد كه قاطبه ی ملت با اوست و از پشتیبانی اكثریت قاطع برخوردار است، با این وصف در تمام شهرستانها، قرا و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهدید ملت، خفقان ایجاد می كند. اگر این ادعا صحیح است، ملت را این چند روز به حال خود واگذارند تا، از پشتیبانی مردم متمتع شده، موافقت 6 میلیونی به همه ملل جهان ظاهر، والاّ اشاعه اكاذیب برای تشویق افكار عامه بر خلاف مصالح اسلام و مملكت، جرم و قابل تعقیب است... حضرات مبلغین ... از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند، (وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا و اَنْتُم الْاَعْلَونْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینْ). آقایان بدانند، كه خطر امروز بر اسلام كمتر از خطر بنی امیه نیست... سكوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است... از سخط خدای تعالی بهراسید. اگر به واسطه ی سكوت شماها به اسلام لطمه ای وارد آید، نزد خدای تعالی و ملت مسلمان مسؤول هستید... از اخافه و ارعاب سازمان ها و دستگاه شهربانی هراسی به خود راه ندهید...»


این مطلب تاریخیه من فقط می نویسم اینم سندش اگر کسی از این سخنان رنجیده شد از من بدل نگیره اگه ناراحته می تونه بره جماران به امام بگه. ما رو چه به سیاست یک صحنه گفتم یادی از انقلاب کرده باشم و اهداف عظیم انقلاب رو برای خودم یادآوری کنم.

نتیجه گیری با خودتون!!!!

مدرک دکتر قلابیست!!!!

بر اساس مدارک بدست آمده در چند روز گذشته و همینطور چهار سال اخیر بوضوح پیداست که مدرک آقای ا.ن قلابیست.

فکر میکنید کجای مدرکاشون قلابیه ؟دکترا ؟نه - فوق لیسانس ؟نه - لیسانس؟نه - فوق دیپلم ؟نه

بله در مدرک دوم و سوم دبستانشون جای شک وتردید است؟(تحقیقات بیشتر در حال انجام است.)

ایشون درس فارسی دوم دبستان رو پاس نکردند. و علتش درس « چوپان دروغگو » بوده. از آنجایی که ایشون از کودکی نابغه تشریف داشتن دروس رو عمقی می خوندن چون محتویات درس چوپان دروغگو با تفکرات ایشون هماهنگ نبوده پس در مدرک دوم دبستانشون تشکیک بوجود میاد.


همچنین ایشون باز هم بعلت نبوغ خود در کلاس سوم دبستان به درس « دهقان فداکار» که رسیدند تصمیم گرفتند طرحی جدید ارائه بدهند و باتوجه به خاطره ی بد چوپان دروغگو این دو درس رو باهم تلفیق کنند. گفتنی است که ایشون بخاطر این طرح بسیار نادر جایزه ای نیز دریافت کردند(صفر دو گوش -0- )

درنتیجه مدرک سوم دبستانشون هم قلابیست.

اما ایشون بخاطر خاطرات بد دبستان از همانجا تصمیم گرفتند هر وقت بزرگتر شدند طرحشون رو اجرا کنند و هم اکنون در حال اجرای همان طرح یعنی «ا.ن فداکار دروغگو» هستند.


لینک داستان چوپان دروغ گو در پائین لطفا آخر درس رو مطالعه کنید تا بفهمید چرا ایشون ناراحت شدند.

http://www.koodakan.org/Story/StoryKids/sk048.htm


گرداب

گریه میکنم ولی اشک نخواهم ریخت!!!!

ایران رادیدم و اشکم جاری شد، ندائی اشکم خونین شد.اشکم ناگهان در دریائی از اشک هموطنانم ریخت ؛البته اشک تمساحانی هم در ظرفی جدا روی آب بود.

گردابی آمد بحساب خودش برای تصفیه دریای اشک ، که نکند اشک تمساحی در بین اشک ها باشد. اولش خوب بود گرداب بود و ظرف اشک تمساحان و بس.

ناگهان بادی آمد و گرداب منحرف شد. (که ای کاش نمی شد) ناگهان بلوائی بپا شد. اشک تمساحان به دریا ریخت.

آن قدر در این باد و گرداب اشک ها در هم پیچیدند که دیگر دستگاه تصفیه هم نمیتوانست کاری از پیش ببرد چه برسد گرداب.

ای کاش گرداب فرصت بدهد و آرام بگیرد ....... بخدا اشک تمساحان دوباره روی آب می آید و تصفیه آسان می شود.

البته اگر قصد تصفیه دارد ولی اگر قصد دارند دریای اشک را خشک کنند (الله اعلم) نخواهد توانست و روزی بــــغـض ها خواهد شکست و سیلی بپا خواهد شد که دیگر گرداب که هیچ سد هم بزنند فایده ای نخواهد داشت.


اکنون من بغضی خواهم کرد که با کوچکترین تلنگری خواهد شکست.


زنده بــــاد ایران

===================================================================

ناموس ایران

ببخشید این مطلب رو مینویسم.قصد نداشتم ولی خیلی وقته مثل یک عقده شده برام.
به ناموس یک مرد ایرونی بی احترامی(حتک حرمت) شد . اون مرد کسانی رو که این کار رو کردند میشناسه . می دونه همسایه هاشن.
چند روز بعد همون همسایه ها یه مهمونی مفصل به مناسبتی میگیرند . مرده رو هم دعوت میکنند بش میگن اگه بیای خوش میگذره، بهت شیرینی میدیم .نمیخواد کاری بکنی فقط بیا نگاه کن.
مرده هم خیلی بقول معروف Open mind بازی در میاره و میره مهمونی و مسئله ی اصلی رو فراموش می کنه.
تو سر در ورودی خونه همسایه و تو همه اتاقها نوشته بود مجمع همسایگان متجاوز به حریم .
مرده بازم متوجه نمیشه که دارن مسخرش میکنن و دستش انداختن. همسایه ها برا اینکه بیشتر بخندد یه تریبونم درست میکنن و میدن به مرده حرف بزنه وکلی میخندن بهش .
مرده برمیگرده خونه ناموسشو میبینه بازم عذاب وجدان نمیگیره. داداشش که متوجه میشه که همسایه ها چکار کردن میگه داداش اون چیزی که تو سر در حیاطشون نوشته بودن درسته اسمی از ناموس ما نزده بودن ولی منظورشون ناموس ما بود.
میدونین جواب مرده چی بود? برید بخونید اینجا چی جواب داده به فک و فامیل.

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1876435



====================================================================


پیام پرچم ایران به دکتر ا.ن



سخنی با دکتر ا.ن

حال که شما بحق یا ناحق تبدیل شدی به زبان سرخ ایران

زبان سرخت که سر سبز داد بر باد

مواظب باش ما مردم (سفید) را ندهی بر باد.

که جوابی از همان الله حامی سفید خواهی شنید که تا تاریخ عمر دارد فراموش نکند.

ضمنا :توصیه ای به دوستان چه آنها که طرفدار آقای ا.ن هستند چه آنها که نیستند. مسخره کردن ممنوع.! منطق همیشه همجا خریدار دارد.
لکنت زبان داشتن یا تکه کلام داشتن هیچگاه نمیتواند باعث ضعف و نقص افراد شود و چرب زبانی نیز همیشه به داد افراد نمیرسد ،برسد روزی که این چرب زبانی باعث سقوط آن فرد و نفرت مردم از او شود.